هوش هیجانی و روابط زناشویی

هوش هیجانی و روابط زناشویی

تامین نیازهای عاطفی طرفین نقش بسیار مهمی در بهبود روابط زناشویی دارد. ارتباط سواد عاطفی با روابط زناشویی چیست؟

رابطه زناشویی دو بعد دارد: اول بعد فیزیکی: این همان بعد فیزیولوژیکی رابطه زناشویی است. بعد روانی: این بخش بر روی بخش ارضاء فیزیکی بسیار تاثیر گذار است.

در حقیقت بعد روانی هم برای آقایان و هم برای خانم ها زیر بنای عاطفی قرار می گیرد. برای مثال زن و شوهری را در نظر بگیرید که 30 سال از آغاز زندگی زناشویی آنها می گذرد و در حاضر، خانم 53 سال سن دارد، دیگر جنبه فیزیکی برای مرد تامین کننده رضایت او نیست. بالاخره با افزایش سن، تغییراتی در فیزیک بدن ایجاد می شود که بی اختیار اگر جنبه های عاطفی و روانی وجود نداشته باشد، لذت لازم ایجاد نمی شود. به همین جهت حتی در همان سال ها، بعد عاطفی و رابطه عاطفی بین زن و شوهر، یک رابطه زناشویی رضایت بخش را بین یک خانم و آقای مسن به ارمغان می آورد. اگر رابطه عاطفی مناسبی بین زن و شوهر حاکم نباشد، به تدریج لذت رابطه زناشویی کاهش می یابد؛ زیرا اگر فقط به جنبه فیزیکی و جنبه جسمانی رابطه توجه شود، به تدریج جذابیت روزهای آغازین از بین خواهد رفت.

بنابراین رابطه عاطفی نقشی بسیار موثر و مستقیم در برقراری رابطه زناشویی دارد. به میزانی که دو نفر همدیگر را دوست دارند و رابطه عاطفی قوی را با تجربه می نمایند، می توانند از رابطه زناشویی هم لذت بیشتری ببرند.

رابطه عاطفی به آگاهی هایی که طرفین از برقراری رابطه عاطفی دارند بسیار وابسته است. اغلب اوقات افراد به دلیل فرهنگ خانوادگی، بی اختیار ممکن است سواد عاطفی نداشته باشند؛ یعنی خیلی ندیده باشند و یاد نگرفته باشند. بعضی از انسان ها در ابراز عواطف خود ضعیف هستند. برای مثال هیچگاه نمی توانند ابراز محبت کنند یا قربان صدقه طرف مقابل بروند و یا از او تعریف و تمجید نمایند. برای بعضی از والدین سخت است برای فرزندانشان ابراز عاطفه کنند، نمی توانند او را صمیمانه صدا کنند، فکر می کنند برای ابراز دوست داشتن به فرزندشان باید برای او هدیه بخرند. این افراد آموزش لازم را ندیده اند و به تصور آنها کلمات محبت آمیز خالی از عواطف هستند؛ در حالی که اگر کسی را دوست دارند باید در رفتار و کلامشان این دوست داشتن را نشان دهند.

اغلب آقایان به دلیل غرور و تفکر جدی و منطقی در روابط زناشویی حس عاطفی لازم را به همسرشان منتقل نمی کنند. گاهی زمزمه های عاشقانه در حین رابطه زناشویی در زیر گوش همسر بیان می شود. به همین جهت زمانی که در طول روز و اوقات دیگر، ابراز عاطفه نمی شود، احساس می کنند دچار سرخوردگی عاطفی شده اند و فکر می کنند در آن لحظات رابطه زناشویی که با کلمات محبت آمیز خطاب قرار داده می شوند، فقط به خاطر خود طرف مقابل است و تنها وسیله ای برای ارضاء نیازهای همسرشان هستند. فکر می کنند چون همسرشان در حین رابطه مهارت ابراز احساسات و کلمات محبت آمیز را دارد، پس اگر در طول روز بیان نمی کند یعنی او را دوست ندارد. به خاطر داشته باشید نجواهای عاشقانه در حین رابطه زناشویی، لذت جنسی را بیشتر می کند و زمانی که در اوقات دیگر وجود نداشته باشد سبب ناراحتی طرف مقابل می شود. این موضوع در خانم ها هم به چشم می خورد. انسان های کم رو و خجالتی، به طور معمول در حین روز نمی توانند ابراز علاقه کنند؛ ولی در لحظات خاص و هنگامی که هنگام برقراری رابطه زناشویی هیجانی می شوند، می توانند ابراز عاطفه کنند و سبب می شود همسر آنها احساس سرخوردگی کند. این اتفاق باعث می شود طرف مقابل فکر کند همسرش خود او را دوست ندارد و تنها خودش را دوست دارد و چون در حین رابطه خودش لذت می برد، برایش عزیز می گردد و کلمات عاطفی برایش به کار می برد.

توصیه می شود اگر مهارت ابراز احساسات عاطفی را ندارید، تلاش کنید آن را به دست بیاورید و بر چسب نتوانستن به خود نزنید. باورهای غلطی مانند "این سخن ها لوس بازی است و اگر شخصی کسی را دوست داشته باشد در عمل نشان می دهد" را از ذهن دور کنید. برای بهبود و استحکام روابط خود، کلمات زیبا و عاشقانه را هم در طول روز و هم هنگام برقراری ارتباط زناشویی به کار ببرید.

ابراز عواطف، بخشی از هوش هیجانی انسان هاست. انسان هایی که هوش هیجانی بالایی دارند، در برقراری رابطه عاطفی بسیار قوی تر هستند. یکی از مولفه های برقراری رابطه عاطفی، ابراز عواطف است. هوش هیجانی متغیری محیطی است و تحت تاثیر محیط پرورش می یابد. اگر هر کدام از زوجین به دلایل خانوادگی، فرهنگی و شخصیتی، ابراز عواطف را نیاموخته است، حتما در جهت کسب این مهارت قدم بردارد و آن را بیاموزد.

مجموعه عواملی که سبب شکل گيری هوش هيجانی می‌شوند را چگونه می توان شناخت ؟ 

مهارت ابراز عاطفه دو بُعد دارد: بُعد علمی و بُعد عملی. افراد، بُعد علمی را بايد از راه مطالعه کسب کنند. کتاب های هوش هيجانی در بازار کتاب موجود است. ابتدا بايد فرد آگاه شود که هوش هيجانی چيست؟ چه ماهيتی دارد؟ هوش هيجانی چه مؤلّفه هايی دارد؟ و سپس می تواند اين اطلاعات را مانند يک مهارت در مکان های مختلف تمرين کند. برای مثال، معمولاً در کلاس های بازيگری بر روی اين مهارت بسيار کار می کنند؛ يعنی نوع نگاه کردن و روش انتقال احساس از نگاه، لحن کلام و فراز و فرودهای آن، تأکيد بر روی بعضی کلمات و يا زبان بدن، چيزهايی هستند که در کلاس های بازيگری به شکل تخصصی آموخته می شوند. در واقع فقط برای بازيگر شدن به کلاس های بازيگری و تئاتر نياز نيست، گاه برای کسب بُعد رفتاری و عملی هوش هيجانی می توان به اين کلاس ها مراجعه کرد. در اين کلاس ها می توان فُرم حرف زدن را آموخت و بر کلام و زبان بدن تسلط پيدا کرد.

در اين مرحله می توان ابراز عاطفه را به شکل ابعاد مختلف کلامی و زبان بدن آموخت و در زندگی به کار برد. مهارت ابراز عاطفه مانند مهارت های ديگر است. مثلاً مهارت رانندگی را می توان با تمرين و ممارست، به تدريج ياد گرفت.

تصويری که افراد از خود دارند، لزوماً با واقعيت منطبق نيست. برای مثال فُرم نگاه بعضی از افراد تيز است؛ يعنی نوع نگاه آنها به گونه ای است که به نظر افراد غريبه، عبوس و بداخلاق به نظر می رسد، اما اين تنها فُرم نگاه آنهاست.

در مثالی ديگر بعضی افراد به زبان بدن خود مسلط نيستند؛ يعنی نمی دانند در هنگام صحبت چه مدلی می شوند. به همين جهت تا زمانی که فرد تصويری را که ديگران از او می بينند، نبيند و نشناسد، در بروز احساسات موفق نخواهد بود و اينگونه نيست که احساس از دل بلند شود و لاجرم بر دل بنشيند.

تفاوت بين انسان هايی که هوش هيجانی بالاتری دارند و انسان هايی که هوش هيجانی متوسط دارند اين است: افرادی که هوش هيجانی بالاتری دارند خيلی خوب بر حرکات خود مسلّط هستند و با به کار بردن هرکدام از حرکات به مقصود خود می رسند.

قدم اول در کسب سواد عاطفی آگاهی  در مورد خود است. برای حل اين مشکل به افراد توصيه می‌شود با دوربين های فيلم برداری در محيط های مختلف، خود را مانيتور کنند و سپس خود را ببينند. با اين کار می توانند متوجّه شوند که افرادی که با آنها نشست و برخاست می کنند چه می بينند. اغلب در لحظه آغاز تغيير رفتار، انگشت شخص به طرف مقابل است و هيچگاه فکر نمی کند که اگر خودش تغييری کند، رابطه هم تغيير می يابد. در قدم اول، افراد بايد درباره خود، زبان تن و رفتارها، شخصيت روزمره شان اطلاعاتی را کسب نمايند، سپس اين اطلاعات پايه را در جهت رابطه عاطفی عميق تر پرورش دهند.

برای مثال فرد می فهمد تُن صدايش خشک است و فراز و فرود کلام را به کار نمی برد. متوجّه می شود زمانی که به همسرش می گويد: « خيلي دوستت دارم.» هيچ احساسی در کلامش نيست و پيامی را منتقل نمی کند، در نتيجه نمی تواند تأثيری بر همسرش بگذارد. اما فرد ديگری فقط با صدا کردن همسرش، رابطه‌ عاطفی عميقی را به همسرش منتقل می‌کند. افراد حتماً بايد واژه‌ها را بشناسند. نوع ابراز علاقه‌ای که فرد به فرزندش نشان می‌دهد با نوع ابراز علاقه‌ای که فرد به همسرش ابراز می‌دارد متفاوت است. بنابراين دامنه لغات عاطفی را غنی نمائيد. مجموعه اين عناصر و متغيّرها را می توان در کلاس های بازيگری آموخت و يا از اطرافيان الگوبرداری کرد.

به غير از مسائل ارگانيک و فيزيولوژيک، مسائل روانی، پايه ای ترين اصولی است که خانواده ها بايد بدانند و به کار بگيرند.

بسياری از اوقات افراد در داستان سواد عاطفی، نقش مناسب برای رابطه‌ عاطفی را فرا نگرفته اند. بطور مثال، اکثر اوقات آقايان يا خانم ها برای همسرشان نقش پدری يا مادری ايفا کرده و نام آن را احساس عاطفی می نهند. اين اتفاق بيشتر در بين خانم ها رخ می دهد و آنها برای همسرشان نقش مادری را ايفا می نمايند؛ زيرا حس مادری يک حس غريزی در جنس مؤنث است و خيلی راحت از قوه به فعل در می‌آيد. اين جنس از عواطف، بسيار تخريب کننده است و سبب می شود کشش جنسی از بين برود. زمانی که همسر فرد برايش يادآور پدر يا مادر اوست و چون انسان نسبت به پدر و يا مادرش کشش جنسی ندارد، اولين آسيب به رابطه زناشويی وارد می شود.

زمانی که افراد سواد عاطفی لازم را ندارند و نمی دانند ابراز محبت به همسر، ابراز عاطفی مادرانه نيست، لازم نيست برای ابراز دوست داشتن به همسر برای او نقش مادری ايفا نمايند.

به عنوان قاعده کلی به خاطر داشته باشيد، هرگونه توجّه عاطفی که برای همسر، يادآور توجّه عاطفی پدر يا مادر او باشد می تواند سبب ايجاد فاصله‌ جنسی در بين زوجين شود؛ زيرا افراد نسبت به والدينشان کشش جنسی ندارند. به همين دليل قطع به يقين افراد بايد بر اين موضوع مسلّط باشند و در ابراز عاطفه و رابطه عاطفی به جای نقش ولی – فرزندی برای همسرشان نقش همسری را ايفا نمايند.


  


زمان انتشار: شنبه 17 اسفند 1392 (10 سال قبل)
تعداد بازدید: ۷۱۸۳